هیچ گنجی مثل مادر نیست
کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم چقدر مثل بچگی هام لالایی هاتو دوست دارم سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست دارم چادر نماز زیر لب خدا خدا تو دوست دارم کاشکی رو تاقچه ی دلت آینه و شمعدون میشدم تو دشت ابری چشات یه قطره بارون میشدم کاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونم بخواب که میخوام تو چشات ستاره هامو بشمارم پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم دنیا اگه خوب ... اگه بد ، با تو برام دیدنیه باغ گلای اطلسی ، با تو برام چیدنیه مـــــــــــــــادر ... کا...
نویسنده :
بابای سبحان
14:01
تاب تاب عباسی
وقتی خوابت میبرد!!!
وقتی روز میخوابیدی دستت را مثل آدم بزرگها روی چشمات میگذاشتی که نور از بیرون اذیتت نکنه ، اون موقع یادت میرفت که شبها تو تاریکی نمیتونستی بخوابی و حتما باید چراغها را روشن میگذاشتیم . ...
نویسنده :
بابای سبحان
0:07
اوج شرارت
با دقت به این خنده نگاه کنید این فقط یک خنده معمولی نیست در این لبخند و چهره به راحتی این موارد را میتوان دید. رضایت سلامت من خسته نیستم!!! من بازی میخوام!!! تو داری چکار میکنی؟؟؟ من دوتا دندون دارم!!! نمیذارم کسی بخوابه!!! و . . . . ...
نویسنده :
بابای سبحان
0:00
یک روز کاملا آفتابی در کنار دریا
در کنار ساحل خلیج فارس
همیشه زیبا و با صلابت همانند خلیج فارس و سبحان ...
نویسنده :
بابای سبحان
23:46
نوروز 1391 و آغاز مسافرت به جنوب
وقتی بی خوابی به سرت میزد
وقتی بی خوابی به سرت میزد همه را از خواب بیدار میکردی کاری هم نداشتی که ساعت چنده!!!! ...
نویسنده :
بابای سبحان
23:14